آقای عباسی (غفاری) همواره در سخنرانیهای خود از استاد آیت الله سعادت پرور بهعنوان استاد اخلاق و عرفان خود یاد میکند و در تمامی نوشتهها و عکسها و بنرها، بهعنوان شاگرد برجسته آیتالله بهجت و آیتالله سعادت پرور معرفی میشود.
پیشتر به این نکته اشاره کردم که در فضای مباحث اخلاقی و عرفانی، مقصود از شاگرد کسی است در مسیر سیر و سلوک تحت تربیت یک استادی قرار گیرد، نه اینکه صرفاً در جلسات وعظ عمومی و یا نماز جماعت آن استاد حضور یابد.
خوب است مخاطبان عزیز بدانند که مرحوم آیتالله سعادت پرور از شاگردان برجسته مرحوم علامه طباطبایی بودند و پس از رحلت علامه، بیش از 20 سال سعی وافری در تربیت شاگردان اخلاقی و عرفانی به خرج دادند و در دامان ایشان شاگردان فراوانی تربیت شدند. ایشان در میان شاگردان خود برخی را بهعنوان مربی و دستگیر افراد نام میبردهاند که تعداد آنها بیش از 20 نفر است.
تحقیقات من نشان میدهد که نام آقای عباسی (غفاری) هرگز در میان این جمع نبوده، بلکه ایشان صرفاً از شاگردان عادی استاد سعادت پرور بوده اند.
بااینوجود مشخص نیست که نویسنده کتاب بدایة السلوک با استناد به چه مدرک و مستندی در پاورقی ص 356 این کتاب، آقای عباسی را از شاگردان صاحب اجازه استاد سعادت پرور به شمار آورده است.
نویسنده بدایة السلوک در این کتاب تلاش میکند بدون ذکر نام، به برخی از شاگردان استاد سعادت پرور که قصد داشتهاند جلوی دکان بازکردن مدعیان شاگردی استاد سعادت پرور را بگیرند، کنایه زده و مخالفتهایی که از سوی آنها با آقای عباسی(غفاری) میشود را ناشی از دور شدن از اخلاق و سلوک جلوه دهد!!
بههرحال تحقیقات من برخلاف مدعای نویسنده بدایة السلوک است و نا آشنا بودن و مطرح نبودن آقای عباسی در میان شاگردان استاد پهلوانی تا حدی است که برخی از ملازمان و نزدیکان استاد سعادت پرور حتی نام آقای عباسی را نیز نمیدانستهاند و صرفاً به چهره ایشان را میشناختهاند.
نکته پایانی اینکه اگر در مورد آقای عباسی صرفاً ادعا میشد که مدتی شاگرد استاد سعادت پرور بوده اند، به ایشان اشکالی وارد نبود؛ اشکال آنجایی است که در مورد او ادعا میشود که از شاگردان برجسته!! استاد است.