استاد کامل

نقد آقای غفار عباسی (غفاری)

استاد کامل

نقد آقای غفار عباسی (غفاری)

استاد کامل

این وبلاگ محلی است برای گفتگو پیرامون آقای غفار عباسی، ملقّب به غفاری. قصد دارم در این وبلاگ به اشتباهات و تناقضاتی که در جریان آقای عباسی (غفاری) مشاهده کرده ام بپردازم. اگر کسی از طرفداران ایشان در اینجا هست، و این مطالب را میبیند، میتواند خطاهای من را با من در میان بگذارد.


نشر و چاپ و استفاده از محتوای وبلاگ و صفحات «استاد کامل» آزاد است حتی بدون ذکر نام.

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

استاد سلوک

یکی از نعمت هایی که خدای متعال به برخی از بندگانش عنایت کرده است لطافت روحی است لطافتی که موجب می شود انجام عبادات برای این افراد آسان و دلپذیر باشد و هم چنین تمایلات این افراد نسبت به حرکت در مسیر معنویت و سیر سلوک اخلاقی بیشتر ظهور و بروز کند به عنوان مثال حضرت امام خمینی ره وقتی کتاب شریف آداب الصلاة را به عروسشان اهدا می کنند این جمله را می فرمایند «دخترم! هر چند در تو به حمد الله لطافت روحی یافتم که امید آن است که هدایت الله شامل حالت شود و با عنایت او- جلّ و علا- از چاه عمیق طبیعت خلاص شوی و به صراط مستقیم انسانیت راه یابی، لکن از کید شیطان و نفس خطرناکتر از آن غافل مباش و به خدای بزرگ پناهنده شو انَّهُ رَحیمٌ بِعِبادِه.»

امّا نکته ای که در این مقال باید مورد توجّه باشد این است که لطافت نعمتی است که پرورش صحیح آن و قرار دادن آن در صراط مستقیم تکلیفی است که خدای متعال بر دوش همه این افراد قرار داده است جوانان طالب حق و صاحب لطافتی که در جریان مسائل اخلاقی و سیر سلوک الهی قرار می گیرند باید به برخی از نکات توجّه داشته باشند:

نکته اوّل : خاصیت عالم دنیا این است که در آن حقیقت و مجاز و حق و باطل در هم طنیده شده است و هر حقیقتی می تواند در مقابلش باطلی وجود داشته باشد که حقیقت نما باشد اگر این عالم پیامبرانی دارد که رسالتشان هدایت مردم به سوی حقیت است متنبیانی نیز وجود داشته اند که بنایشان دکان داری و انحراف بخشیدن به مسیر حق بوده است پس باید توجّه داشته باشیم که با تمام توان از خدای متعال بخواهیم که در مسیر حق قرار بگیریم و از دام سراب هایی که ما را از جریان حق دور می کنند رهایی یابیم.

نکته دوّم : عقل گوهری است که کاشف از حقایق عالم است به بیان استاد جوادی آملی دامت برکاته می فرمودند عقل نعمتی است که توانایی دارد در مقابل خدای متعال نیز احتاج کند در ذیل آیه 165سوره نساء که فرموده َ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ خدا پیامبران را فرستاده است تا در قیامت حجّتی بعد از رسل نباشد یعنی قبل از رسل عقل می توانست در مقابل خدای متعال حجّت داشته باشد.[1] عقل گوهری است که در کنار رسول ظاهر قرار داده شده است و اهل بیت ع فرموده اند خدا دو حجت دارد حجت ظاهر و حجت باطن پس ملاک در تشخیص حق و باطل عقل است و بستن مسیر عقل در مسیر سیر و سلوک و اخلاق نیز خطری است که همه ما باید به آن توجّه ویژه ای داشته باشیم.گرچه برخی از مدّعیان عرفان این مسیر را بسته اند و با توجیهاتی واهی باب عقل را در این مسیر مسدود کرده اند.

نکته سوّم : رجوع به استاد اخلاق و بهرمندی از هدایت های او مطلبی است که ریشه آن را می توان در منابع دینی پیدا کرد آنجایی که در قران می فرماید فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون و آنجا که حضرات معصومین ع فرموده اند هلک من لیس له حکیم یرشده و یا آیات و روایاتی که در جای خودش باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و هم چنین ادله عقلی برای رجوع به متخصص در اموری که انسان متخصص نیست نیز می تواند مویّدی بر این مطلب باشد چون اخلاق علمی است که نیاز به کارشناسانی دارد . هم چنین عرفان و سیر و سلوک هم نیاز به متخصاصانی دارد همان گونه که علوم دینی دیگر نیز نیاز به عالمانی وارسته دارد.در بحث استاد اخلاق سیره بزرگان و متشرعه نیز می تواند ما را یاری کند مثلا بزرگانی مانند حضرت امام خمینی ره و آیت الله بهجت ره که از فقهای بزرگ شیعه هستند و به مبانی دینی تسلّط کامل دارند و هم چنین از تقوا و ورع کاملی نیز برخوردار هستند در مسیر اخلاق استاد را برای برخی از افراد نیاز می دانسته اند.

نکته چهارم : در جریان انتخاب استاد اخلاق مسائل زیادی باید مورد بررسی قرار بگیرد که یکی از مهم ترین آن این است که راه تشخیص استاد اخلاق چیست؟در پاسخ باید گفت اگر عقل خود را حاکم قرار دهیم خواهیم یافت که انتخاب استاد اخلاق یک راه بیشتر ندارد.

برای توضیح این مطلب باید عرض شود که فردی که دنبال استاد اخلاق است یا خودش می تواند تشخیص دهد که فلان فرد صلاحیت استاد اخلاقی را دارد یا خیر خوب اگر فردی توانایی شناخت تخصّص یک فرد  و درک حالات روحی او را دارد و بعد از آن نیز قدرت تمیز حق از باطل را دارد در این صورت دیگر نیازی به استاد اخلاق ندارد.

اما گروه دوّم چند راه در پیش رو دارند

یا این که بدون تحقیق فردی را انتخاب کنند.

یا این که تحقیق کنند.

در صورت دوّم یا مسیری درستی را برای تحقیق انتخاب می کنند یا این که مسیر درستی را انتخاب نمی کنند.

اگر که بدون تحقیق دستشان را به دست کسی بسپارند و مسر پرخطر عرفان را طی کند که در این صورت دو حالت وجود دارد فرد مورد نظر در مسیر حق بوده و عنایت الهی شامل حال این فرد شده و به کمال می رسد که در این صورت دو مشکل وجود دارد به خاطر عدم یقینی که انسان نسبت به انتخاب خود دارد نخواهد توانست که در مسیر، رشد زیادی را داشته باشد چون همه مسیر را با شک خواهد گذراند و دوّم این که در قیامت به خاطر این که از عقل خود استفاده نکرده است مورد بازخواست قرار خواهد گرفت . و اگر استاد مدّعی بیش نبود علاوه بر این که مدّتی از عمر خود را از دست داده است و به احتمال زیاد آسیب های روحی  را خواهد خورد ممکن است اصل این لطافت را از دست داده و دیگر میلی به این مسائل نداشته باشد

یا این که تحقیق کند حالا اگر بخواهد تحقیق کند یا از خود استاد اخلاق است یا از افرادی است که می توانند استاد اخلاق را تشخیص دهند راه اوّل که قابل اعتماد نیست به دلیل نکته اوّل که ذکر شد و ممکن است که یک مدّعی خود را به عنوان استاد اخلاق معرّفی کند. راه دوّم افرادی است که می توان از ایشان تحقیق کرد که این افراد خودشان دو دسته اند افرادی که در مسیر بودنشان مسلّم است و به تقوا و تسلط بر مبانی شهره هستند امّا به دلائلی از پذیرش شاگرد معذور هستند که در این صورت انسان می تواند به راحتی اعتماد کند مثلا اگر افرادی مانند علامّه طباطبایی ره یا آیت الله بهجت ره یا در زمان ما آیت الله جوادی آملی دامت برکاته یا آیت الله مصباح یزدی دامت برکاته یا علامّه حسن زاده یا بزرگانی از این دست فردی را تایید کنند انسان می تواند به آنها اعتماد کند و اگر افرادی که از آنها تحقیق می کنیم خودشان نیاز به معرّفی داشته باشند در این صورت دور پیش خواهد آمد و انسان به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.

بنابراین به نظر تنها راهی که برای شناخت استاد اخلاق می توان به جوانان معرفّی کرد این است که بزرگانی که مورد تایید هستند و مشهور به تقوا فردی را معرّفی کنند.

حالا سوالی که راجع به جناب آقای عباسی مطرح است این که افرادی که به سمت ایشان رفته اند چه حجتی را اتخاذ کرده اند ؟



[1] ظرف مفهوم ندارد مگر این که در مقام تحدید باشد که این آیه در مقام تحدید است.


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی