دوره ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولی دین شده اند. همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم #عرفان_سیمی هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین ... .
لینک ویدئو در کانال "استاد کامل" در آپارات: www.aparat.com/v/mbOea
یکی از نعمت هایی که خدای متعال به برخی از بندگانش عنایت کرده است لطافت روحی است لطافتی که موجب می شود انجام عبادات برای این افراد آسان و دلپذیر باشد و هم چنین تمایلات این افراد نسبت به حرکت در مسیر معنویت و سیر سلوک اخلاقی بیشتر ظهور و بروز کند به عنوان مثال حضرت امام خمینی ره وقتی کتاب شریف آداب الصلاة را به عروسشان اهدا می کنند این جمله را می فرمایند «دخترم! هر چند در تو به حمد الله لطافت روحی یافتم که امید آن است که هدایت الله شامل حالت شود و با عنایت او- جلّ و علا- از چاه عمیق طبیعت خلاص شوی و به صراط مستقیم انسانیت راه یابی، لکن از کید شیطان و نفس خطرناکتر از آن غافل مباش و به خدای بزرگ پناهنده شو انَّهُ رَحیمٌ بِعِبادِه.»
امّا نکته ای که در این مقال باید مورد توجّه باشد این است که لطافت نعمتی است که پرورش صحیح آن و قرار دادن آن در صراط مستقیم تکلیفی است که خدای متعال بر دوش همه این افراد قرار داده است جوانان طالب حق و صاحب لطافتی که در جریان مسائل اخلاقی و سیر سلوک الهی قرار می گیرند باید به برخی از نکات توجّه داشته باشند:
در روایاتی در رابطه با فرایض و نوافل اعمال هم در روایات معصومین و هم در احادیث قدسی، معانی قابل تأمل و متقنی وجود دارد که از آن جمله در حدیث مشهور به قرب نوافل آمده است. (اصول کافی، ج 2، ص352) بر اساس مفاهیم این روایت و مشابه آن، بنده بر اثر نوافل و فرایض، به مقام قرب الهی دست می یابد و برخی ویژگیهای خداگونه به او اعطا می شود. امام نیز حصول ولایت کلیه را در گرو نیل به مقام قرب فرایض دانسته و آن را به نابودی و استهلاک اسمایی و صفاتی که حق گوش و دست بنده می شود تعبیر نمودهاند.(ر.ک:تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص 112) در این حالت، وجود عارف، مستهلک در وجود حق گشته، اثری از آثار خود، در وجود عارف باقی نمی ماند؛ حق به تمام معنا در گوش و چشم و دست و پا و قلب عارف ظهور نموده و عبد، نمود تام حق می گردد. برخی از ارباب معرفت و بصیرت در این حالت محو و صعق کلی مقام کرده،
دو خطر همیشه عرفان حقیقی را تهدید کرده است و دو جریان همراه عارفان راستین را آزرده اند. نخست متحجرانی که در حجاب ظاهرگرایی مانده اند و دیگر مدعیانی که در حجاب نفسانیت فرومانده و در اثر حب جاه و شهرت و مرید، بساط زهدفروشی و جلوه گری گشوده اند.
بزرگانی مثل آیت الله قاضی، حضرت امام، علامه طباطبایی و در روزگار ما، ایت الله حسن زاده آملی، جوادی آملی و دیگران از رنجی که متحجران بر آنها تحمیل کرده اند، در امان نبوده اند. اما همواره بر آنها دعا کرده و از خداوند کشف حجاب های معنوی و گشاییش ابواب مکاشفان ربانی را خواسته اند.
مشکل مدعیان اما از تحمیل رنج گذشته و به خنجری می ماند که بر قلب نشسته است. این شیادان دغلباز و دروغ پرداز، راهزنان سلوک و دام گستران سیر الی الله اند، که بندگان پاک و نیک خدا و مشتاقان پیر و برنا را در دام اوهام خود می کشند و به بی راهه می برند....