گاهی از برخی مریدان آقای عباسی (غفاری) میشنویم که علت اصلیای که ایشان را به عنوان استاد سیر و سلوک انتخاب کردهاند آن بوده که پس از حضور در جلسات او و انجام دستورالعملهایش، بهسرعت «حالات خوش معنوی» به دست آوردهاند و به قول خودشان سالها نزد دیگر اساتید رفتهاند و «بهجایی نرسیدهاند»، ولی در اندک زمانی نزد آقای عباسی بهجاهایی رسیدهاند و شهوداتی داشته اند.
سؤال مهمی که مطرح میشود و این است که آیا این موضوع میتواند معیار درستی برای تشخیص استاد عرفان و سیر و سلوک باشد؟
پاسخ این سؤال را در رسالۀ سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم: ص168 میتوان یافت:
«و اما استاد عام شناخته نمیشود مگر به مصاحبت او در خلأ و ملأ و معاشرت باطنیه و ملاحظۀ تمامیت ایمان جوارح و نفس او. و زینهار به ظهور خوارق عادات و بیان دقائق نکات و اظهار خفایای آفاقیه و حبایای انفسیه و تبدل بعضی حالات خود، به متابعت او فریفته نباید شد، چه اشراف بر خواطر و اطلاع بر دقائق و عبور بر ماء و نار و طیّ زمین و هوا و استحضار از آینده و امثال اینها در مرتبۀ مکاشفۀ روحیه حاصل میشود و از این مرتبه تا سرمنزل مقصود راه بینهایت است و بسی منازل و راحل است، و بسی راهروان این مرحله را طی کرده و از آن پس از راه افتاده به وادی دزدان و ابالسه داخل گشته و از این راه بسی کفار را اقتدار بر بسیاری از امور حاصل».
بر این اساس
1-مشاهدۀ امور خارق العاده چون حرکت بر آب، طی الارض و ...
2-غیبگویی
3-تغییر حالات درونی ما
4-آگاهی شخص مدعی از خطورات ذهنی ما
و...
نمی تواند ملاک درستی برای انتخاب استاد باشد.