یکی از نعمت هایی که خدای متعال به برخی از بندگانش عنایت کرده است لطافت روحی است لطافتی که موجب می شود انجام عبادات برای این افراد آسان و دلپذیر باشد و هم چنین تمایلات این افراد نسبت به حرکت در مسیر معنویت و سیر سلوک اخلاقی بیشتر ظهور و بروز کند به عنوان مثال حضرت امام خمینی ره وقتی کتاب شریف آداب الصلاة را به عروسشان اهدا می کنند این جمله را می فرمایند «دخترم! هر چند در تو به حمد الله لطافت روحی یافتم که امید آن است که هدایت الله شامل حالت شود و با عنایت او- جلّ و علا- از چاه عمیق طبیعت خلاص شوی و به صراط مستقیم انسانیت راه یابی، لکن از کید شیطان و نفس خطرناکتر از آن غافل مباش و به خدای بزرگ پناهنده شو انَّهُ رَحیمٌ بِعِبادِه.»
امّا نکته ای که در این مقال باید مورد توجّه باشد این است که لطافت نعمتی است که پرورش صحیح آن و قرار دادن آن در صراط مستقیم تکلیفی است که خدای متعال بر دوش همه این افراد قرار داده است جوانان طالب حق و صاحب لطافتی که در جریان مسائل اخلاقی و سیر سلوک الهی قرار می گیرند باید به برخی از نکات توجّه داشته باشند:
روحانیون که نماینده رسول خدا هستند در بین مردم، اگر خداى نخواسته روحانیونى که مدعى این هستند که نماینده امام زمان الان هستند در بین مردم، اگر خداى نخواسته از یکىشان یک چیزى صادر بشود که بر خلاف اسلام باشد، اینطور نیست که فقط خودش را از بین برده باشد، این حیثیت روحانیت را لکهدار کرده. این یک وظیفه بزرگى به عهدهاش هست، روحانى همچو نیست که اگر یک خلافى بکند، بگویند که زید این را کرده، خلاف روحانى، به اندازهاى که سعه شعاع نفوذش هست، خطایش یک خطاى بزرگى هست، خطائى است که عفوش در دادگاه خدا بسیار مشکل است، براى اینکه این نماینده، یعنى مدعاى نمایندگى از طرف امام زمان سلامالله علیه و اسلام دارد، نماینده امام زمان اگر خداى نخواسته یک قدمى کج بردارد، این اسباب این مىشود که مردم به روحانیت بدبین بشوند. بدبین شدن به روحانیت و شکست روحانیت، شکست اسلام است که حفظ کرده تا حالا اسلام را این طبقه بوده، و اگر در این طبقه شخصى اشخاصى پیدا بشود که بر خلاف مصالح اسلام خداى نخواسته عمل بکند، جرمى است که از آدمکشى بدتر است، جرمى است که از همه معاصى بدتر، براى اینکه جرم صادر مىشود از کسى که آبروى یک روحانیت را از بین مىبرد، و آنهائى که غافل هستند از اسلام گاهى وقتها بر مىگرداند، این اینطور نیست که وارد شده است که اگر چنانچه عالم فاسد بشود عالم فاسد شود. براى اینکه عالم نماینده به حسب ظاهر نماینده امام است و اگر خداى نخواسته یک فسادى در او پیدا بشود، فاسد بشود، قشرهاى ملت را فاسد مىکند و از آن طرف اگر چنانچه صالح باشد، صالح کند قشرهاى ملت را، صالح مىکند عالم را.
یکی از روشهای آقای غفاری اغراق گویی نسبت به برخی افراد است.
این اغراق گویی ها، گاهی نسبت به برخی مریدان، گاهی نسبت به برخی شخصیت های سیاسی و گاهی حتی نسبت به برخی اشخاصی است که از کمترین میزان آشنایی با آنها برخوردار است!
به عنوان نمونه ایشان در مهر ماه 1396 به برخی شهرهای جنوب کشور از جمله شهر کازرون سفر و در مسجد شهدای این شهر سخنرانی کرد.
او در بخشی از سخنرانی خود به مناسبت اشاره ای که به یکی از آیات قرآن مجید کرد، درباره مدیر حوزه علمیه کازرون گفت:
"بعضی از آقایون توی قم می گویند: بعد از آقای جوادی آملی مفسری بهتر از عزیز ما حاج آقای صحرایی نیست که حالا در خدمتشان هستیم!" (دقیقه 35 فایل ضمیمه)
گوش کنید:
این اغراق گویی حیرت آور در حالی صورت گرفت که بنابر تحقیق جامع و دقیقی که انجام شد، مدیر حوزه علمیه کازرون علی رغم آنکه شخصیت فاضل و محترمی است اما هرگز در دانش تفسیر در آن جایگاهی که آقای غفاری اعلام کرد (یعنی دومین شخصیت تفسیری عالم تشیع)، نیست.
گفته میشود که این تعبیر اغراق آمیز اعتراض عملی مدیر حوزه علمیه کازرون که همچون شمار زیادی از فضلای حوزه از مدرک سطح سه حوزه در رشته تفسیر برخوردارند را به دنبال داشته است.
مدیر حوزه کازرون در دفاع از حق اساتید خود و دیگر بزرگان و صاحب نظران علم تفسیر در سطح کشور و اعتراض به این سخنان، جلسه را ترک کرده است.
نکته جالب دیگر آنکه آقای غفاری، مدیر حوزه کازرون را برای اولین بار در همین جلسه دیده است!
منبع : کانال نقد غفاری
بسمه تعالی
✅ در پی انتشار مطلبی از قول عالم ربانی حضرت آیة الله سعادت پرور (قدس سره) به این عنوان که " حضرت ابراهیم ها! باید بیایند و در محضر امام خمینی زانو بزنند..." به اطلاع می رساند:
ارادت بالای حضرت آیة الله سعادت پرور (ره) به حضرت امام خمینی (ره) به عنوان استاد و انسانی الهی که به بالاترین مراتب کمال انسانی رسیده و نیز به عنوان رهبر انقلاب اسلامی که باید حرفش را به جان و دل شنید و از هر امر و نهی ایشان اطاعت و برای رسیدن به اهدافش جانفشانی کرد از مجموعه مذاکرات شفاهی ایشان با دوستان و نیز از مکتوبات و مقدمهٔ کتابهای ایشان پیداست ، اما مقایسه ایشان با حضرت ابراهیم (علیه السلام)؛ اولا چنین مطلبی از معظم له شنیده نشده و استناد آن به ایشان نادرست و کذب محض است. ثانیا دأب ایشان با ورود در مسائل مبهم یا حرفهای بی فایده و مبتنی بر ظن و گمان و حدسیات مخالف بود . در هر حال رعایت تقوی در نقل و استنادها لازم است.
🔹دفترتنظیم و نشر آثار آیة الله سعادت پرور(قدس سره)
آقای عباسی (غفاری) همواره در سخنرانیهای خود از استاد آیت الله سعادت پرور بهعنوان استاد اخلاق و عرفان خود یاد میکند و در تمامی نوشتهها و عکسها و بنرها، بهعنوان شاگرد برجسته آیتالله بهجت و آیتالله سعادت پرور معرفی میشود.
پیشتر به این نکته اشاره کردم که در فضای مباحث اخلاقی و عرفانی، مقصود از شاگرد کسی است در مسیر سیر و سلوک تحت تربیت یک استادی قرار گیرد، نه اینکه صرفاً در جلسات وعظ عمومی و یا نماز جماعت آن استاد حضور یابد.
خوب است مخاطبان عزیز بدانند که مرحوم آیتالله سعادت پرور از شاگردان برجسته مرحوم علامه طباطبایی بودند و پس از رحلت علامه، بیش از 20 سال سعی وافری در تربیت شاگردان اخلاقی و عرفانی به خرج دادند و در دامان ایشان شاگردان فراوانی تربیت شدند. ایشان در میان شاگردان خود برخی را بهعنوان مربی و دستگیر افراد نام میبردهاند که تعداد آنها بیش از 20 نفر است.
تحقیقات من نشان میدهد که نام آقای عباسی (غفاری) هرگز در میان این جمع نبوده، بلکه ایشان صرفاً از شاگردان عادی استاد سعادت پرور بوده اند.
به فرزند آیت الله بهجت (ره) گفتیم: آقای فلانی می گوید: من 25 سال در خانه و مسجد آیت الله بهجت بزرگ شده ام. آیا شما ایشان را می شناسید؟ ادعایشان را تایید می کنید؟
با تعجب گفت: «نمی شناسم. مدعیان زیادند.»
به نقل از کانال نقد غفاری
https://t.me/naghdeghaffari
یکی از مهمترین عوامل اعتماد اولیه و سپس جذب شدن افراد به آقای عباسی (غفاری) آن است که ادعا میشود که ایشان از «شاگردان برجستۀ» آیتاللهالعظمی بهجت و آیتالله سعادت پرور (پهلوانی) است. طبیعی است که بسیاری از افراد به صرف این ادعا، مدعا را باور کرده و در صدد تحقیق برنمیآیند، ولی بررسیهای من حاکی از حقایق دیگری است.
قبل از بررسی این ادعا لازم است به این نکته کلیدی توجه کنیم که وقتی در مورد یک استاد اخلاق میگوییم که مثلاً "شاگرد فلان عالم ربانی است" مقصود این نیست که این شخص مدتی در درس او حاضر میشده و یا مثلاً شاگرد درس فقه و اصول او بوده و یا در محفل وعظ و نماز جماعت او حضور مییافته، بلکه در فضای اخلاق و عرفان کسی را مثلاً شاگرد آیتالله قاضی به شمار میآوریم که در مسیر سیر و سلوک تحت تربیت ایشان قرار گرفته باشد. بنابراین ملازمت و همراهی با یک استاد بزرگ و یا حضور در درس و منبر او مجوزی برای به کاربستن عنوان "شاگرد" نیست و در فضای سیر و سلوک عرفانی، به چنین کسی شاگرد نمیگویند.
مثلاً امروزه ما از مرحوم امام خمینیرحمة الله علیه بهعنوان شاگرد آیتالله شاهآبادی یاد میکنیم؛ و این بدان معناست که امام خمینی حمة الله علیه مدتی زیر نظر ایشان، سلوک اخلاقی و عرفانی داشتهاند و یا در مورد علامه طباطبایی میگوییم که شاگرد آیتالله قاضی بودهاند، و این یعنی علامه مدت قابل توجهی از دستورات سلوکی آیتالله قاضی بهرهمند بوده است.
* * *
دنباله متن را در ادامه مطلب بخوانید...