استاد کامل

نقد آقای غفار عباسی (غفاری)

استاد کامل

نقد آقای غفار عباسی (غفاری)

استاد کامل

این وبلاگ محلی است برای گفتگو پیرامون آقای غفار عباسی، ملقّب به غفاری. قصد دارم در این وبلاگ به اشتباهات و تناقضاتی که در جریان آقای عباسی (غفاری) مشاهده کرده ام بپردازم. اگر کسی از طرفداران ایشان در اینجا هست، و این مطالب را میبیند، میتواند خطاهای من را با من در میان بگذارد.


نشر و چاپ و استفاده از محتوای وبلاگ و صفحات «استاد کامل» آزاد است حتی بدون ذکر نام.

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مصاحبه استاد سلوک-5

این مصاحبه توسط یکی از مخاطبین وبلاگ استاد کامل با یکی از اساتید برجسته اخلاق و عرفان در حوزه علمیه قم انجام شده است. وبلاگ استاد کامل با توجه به خطاهای برخی از شاگردان آقای عباسی (غفاری) در توهین و جسارت به منتقدین، از انتشار نام این استاد خودداری نموده است.

با تشکر از دوست عزیزی که زحمت این مصاحبه را کشیده اند.

ادامه این متن را در قسمت "ادامه مطلب" بخوانید.


بخش پنجم (آخر)

11-آیا این درست است که کسی ادعا کند «تمام درهای ملکوت و جبروت و عالم سِرّ بر من مکشوف شده و هیچ‌چیز از عالم غیب برمن پنهان نبوده»؟

این چه حرفی است. مگر درهای ملکوت و جبروت و عالم سر تمامی دارد، عالم غیب عالم الهی است. ذات احدی، غیب الغیوب و کانون عالم غیب است. مگر می‌شود که همه ابواب عالم غیب باز شود و هیچ‌چیز پنهانی باقی نماند.

پیامبر هم ادعا نداشت که تمام درهای عالم غیب برایم گشوده شده و هیچ پنهانی وجود ندارد. بلکه برعکس فرمود «ماعرفناک حق معرفتک و ماعبدناک حق عبادتک»

در متون دعایی که اسرار عرفانی عظیم و شگفت‌انگیزی بیان شده است، سخن از نامی از نام‌های خداست به نام اسم مستأثر، که در دعاها با این تعابیر از آن یاد شده:«الَّذِی اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ لَمْ یَظْهَرْ عَلَیْهِ أَحَدٌ»؛ از تو درخواست مى‌کنم به‌حق آن نامت که در میان گنجینه‌اى از گنجینه‌هاى توست، نامى که در علم غیب نزد خود خاص خویش نمودى، نامى که هیچ‌یک از آفریدگانت بر آن آگاه نشد

در اعمال شب عرفه هم این عبارت آمده است: «و باسمک المخزون المکنون المکتوم الطاهر الذی اذا دعیت به اجبت و اذا سئلت به اعطیت»

در دعای احتجاب هم که مرحوم آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری خیلی بر این دعا اهتمام داشتند، آمده است: «اَسئَلُکَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَی الرَّحْمَهِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِکُلِّ اِسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ اَوِ اسْتَاثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ»؛ درخواست می‌کنم ترا به مواضع انعقاد عزّت از عرش تو و به منتهاى شفقت از کتاب تو و به هر نامى که آن از براى تو است که به آن خود را نامیده‏اى یا آن را در علم پنهان نزد خود اختیار کرده‏اى.

اسم مستأثر خیلی مهم است و در دعاهای بسیاری آمده و دری از عالم غیب است که خداوند به روی احدی از خلق نگشوده است و همه عارفان و اولیای خدا در حیرت این راز درمانده‌اند. کسی که می‌گوید همۀ ابواب غیب بر من باز شده و چیزی پوشیده نیست، اصلاً عرفان را استشمام نکرده است؛ نمی‌داند که انبیا و اولیا و اهل‌بیت کجا هستند و در کدام وادی متحیرند. این مرز عرفان است. این قله‌ای است که فتح نمی‌شود، این آتش اشتیاقی است که هیچ‌گاه به آب وصال فرونمی‌نشیند. این راز بزرگی است که هیچ‌گاه باز نمی‌شود. این همان سیاهی است که بالاتر از آن رنگی نیست. این قله هست که سلوک تا ابد ادامه دارد. اهل‌بیت کسانی هستند که متوجه این اسم و ناشناخته بودن آن شدند و مقامات بی‌انتهای اهل‌بیت به این نام متصل است؛ برای همین می‌روند ولی به انتها نمی‌رسند، البته این رفتن بیهوده نیست، هرچه بروی بیشتر می‌یابی، ولی اسم مستأثر بی‌انتهاست و کسی به کشف آن نمی‌رسد.

این راز نامکشوف، همان مقامات اهل‌بیت است که انتهایی ندارد. کسی که می‌گوید هیچ‌چیز از غیب بر من پوشیده نیست این راز را نفهمیده و کسی که این را نفهمیده هیچ از مقامات اهل‌بیت نمی‌داند.


12-آیا این درست است که کسی بگوید من دیدم که امام علی شدم یا با رسول‌الله یکی شدم؟

این سخنان را اگر خوش‌بینانه ببینیم و نگوییم ادعاهای گزاف و فریب‌کاری است، باید عرض کنم که ناشی از ظرفیت محدود و مواجه‌شدن با یک تجربه عرفانی است. تجربه‌های عرفانی ظرفیت می‌خواهد اگر نداشته باشی درهم می‌شکنی و قاطی می‌کنی.

سیر و سلوک در نور الهی خیلی لطف و شفاف است. نوری در قلبت تجلی می‌کند، خودت را گم می‌کنی، نمی‌دانی نور چیست؟ من کیستم؟ خودت را با آن یکی می‌بینی و تا وقتی این پندار نادرست باقی باشد، نمی‌توانی نور بالاتر را دریابی. چون خودت را تعین بخشیدی، برای خودت مقامی قائل شدی. وقتی غلق به‌اصطلاح عرفانی فرونشست و از حالت محو به صحو آمدی، می‌فهمی که این نوری بود از انوار الهی و من سالکی هستم در راه، آنگاه آماده می‌شوی برای رفتن به‌سوی مرتبه بالاتر، به مرتبه بالاتر هم برسی همین می‌شود، فکر می‌کنی که به آخر راه رسیدی و این یافته همه‌چیز است. تا وقتی این‌طور باشد نمی‌توانی بروی.

سهروردی شعر جالبی در این باره دارد، می‌گوید:

رَقّ الزُّجاجُ وَرَقَّت الخَمرُ                      فَتشابَها فَتَشاکل الأَمرُ

فَکَأَنَّها خَمرٌ وَلا قَدح                              وَکَأَنَّها قَدحٌ وَلا خَمرُ

این شیشه و شرابی که در آن است هر دو شفاف و رقیق هستند، به‌طوری‌که امر مشتبه می‌شود گویا شراب هست و شیشه نیست، یا شیشه هست و شرابی در آن نیست.

کسی که با این انوار مواجه می‌شود و ظرفیت ندارد، گم می‌شود و فکر می‌کند به همه‌چیز رسیده، ولی بعد می‌فهمد که این هم‌منزلی از منازل و مرحله‌ای از مراحل طریق است. خودش را با آنچه دیده یکی می‌پندارد و آن نور را همه‌چیز می‌بیند. اما بعد که آرام شد و انس گرفت، متوجه می‌شود که راه ادامه دارد.

حضرت علی بی‌نهایت است. کسی که نوری را می‌بیند و این نور به نظرش همه‌چیز است، کمال مطلق است، می‌پندارد همه ابواب به رویش باز شده، خودش را با ذوات مقدس اهل‌بیت یکی می‌بیند. اما اگر صبر کند و خوب شاگردی کند، و تسلیم استاد باشد، استاد راهنمایی‌اش می‌کند و زود می‌فهمد که دچار توهم شده است و باید پیش رود. یکی از کارهای مهم اساتید عرفان همین بوده است، شاگردان را از کشف‌های خیالی پرهیز می‌دادند. اجازه نمی‌دادند دراین‌باره گفتگو شود. مرحوم انصاری همدانی این‌طور بود. شاگردانش می‌گویند اگر هم کشفی برای ما روی می‌داد، مرحوم انصاری طوری برخورد کرده بودند که ما خجالت می‌کشیدیم. چه رسد به اینکه چیزی بگوییم. برای همین خیلی سریع از این مراحل رد می‌شدیم.

مرحوم آقای قاضی هم همین روش را داشتند، علامه طباطبایی می‌گوید، به ما تأکید می‌کردند که به کشف‌هایی که روی می‌دهد توجه نکنیم و سرگرم آن نشویم.


اگر نکته‌ای در پایان هست بفرمایید.

گفتن این‌که من به کجا رسیده‌ام، چه معنایی دارد، عرفا این کار را نمی‌کردند، تو اگر به‌جایی رسیده‌ای باید زندگی و رفتار و سخنانت نشان دهد، مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. بوی تعفن خودپسنی و خودفریبی و دغلکاری از این جملات که شما می‌پرسید، به مشام می‌رسد. کسی که شامۀ باطنی دارد، بوی گند زقوم را می‌شنود از این کلمات، در دهانی که این جمله را می‌گوید زقوم ریخته شده. صبر کنید تا در قیامت پرده‌ها برداشته شود، «فکشفنا عنک غطائک و بصرک الیوم حدید»، همه می‌بینید که باطن این اظهارات چیست. عذاب‌ها در قیامت متناسب رفتار دنیایی است. چون باطن همین رفتارهای دنیایی است. کسی که این را گفته جلوی همان افرادی که این اظهارات را شنیده‌اند، زقوم و غساق دوزخ را سرمی کشد. می‌بینند این‌ها را اولیای خدا، دیگران هم وقتی تبلی السرائر شد می‌بینند.

عارف که خودش را تبلیغ نمی‌کند، خدا تبلیغش را می‌کند.

شما جوان‌ها را توصیه می‌کنم، دنبال کسی بروید که افراد با صلاحیت او را تأیید کرده‌اند، نه یک نفر حداقل چند نفر استاد اخلاق شناخته شده و باصلاحیت شهادت بدهند که او می‌تواند دستگیری کند. بعد مدتی با او هم‌نشینی کنید، تا اطمینان حاصل کنید. در نهایت مؤید معنوی هم خوب است که پیش بیاید و دلگرم کند، اما نباید فقط به مورد آخر اکتفا کرد. خیلی از مدعیان دروغین می‌توانند با تسخیر جن و امور دیگر در خواب و بیداری ما تصرف کنند. ما در بیداری هم تحت تأثیر شیطان هستیم چه رسد به خواب. دعاها و آداب زیادی وارد شده که از خدا می‌خواهیم ما را در خواب از شر همزات شیطان حفظ کند؛ چون در خواب عقل به‌خوبی کار نمی‌کند، هر اضغاث و احلامی را واقعی می‌پنداریم. بعضی از ما در بیداری هم عقلمان خوب کار نمی‌کند و شیطان راحت بر ما مسلط می‌شود. خواب حجت نیست. اما اگر در جایی حجت اقامه شد، خواب و رؤیا موافق آن بود، می‌تواند به‌عنوان مؤید مورد استفاده باشد.

نکته آخر اینکه در سیر و سلوک دنبال معرفت و مقامات نباشید. دنبال هیچ‌چیز نباشید غیر از رضای خدا. اگر عرفان و سلوک و مکاشفات و رسیدن به هر چیز برایتان موضوعیت پیدا کرد به قول ابن‌سینا مشرک شده‌اید. او در نمط نهم اشارات می‌گوید: «من آثر العرفان لالعرفان فقد قال بالثانی» کسی که عرفان را برای عرفان بخواهد نه برای خدا به دومی قائل شده و شریک برای خدا قرار داده است. امام در نامه به حاج احمد آقا نوشته‌اند «دست و پا برای به دست آوردن مقام هر چه باشد – چه مقام معنوی و چه مادی – مزن به عذر آنکه می‌خواهم به معارف الهی نزدیک شوم یا خدمت به عبادالله نمایم: که توجه به آن از شیطان است چه رسد که کوشش برای به دست آوردن آن.» این نکته بسیار مهم است و اگر بتوانی در سیر و سلوک این را رعایت کنید بسیار سبک‌بار و سبک‌بال خواهید شد. فقط تسلیم خدا بودن ، خدا اگر خواست شما را در پایین‌ترین درجات اولیائش جا دهد، تسلیم و راضی باشید. اگر هم بالاترین درجات را به شما داد، باز هم تسلیم خدا باشید و به آن مقام و درجه توجه نکنید.


نظرات (۱)

سلام علکیکم خدا خیرتون بده و کمکتون کنه

پاسخ:
سلام. متشکرم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی